کسی که همیشه درکنارمونه یه نگاه کنی شاید الان هم اگه خودت بخوای کنارته موقع گرفتاریها؛ مشکلات؛ وقتی تو خلوتت نشستی و در حال فکر کردنی حتی تو خواب همش کنارته؛ وقتی دوستت ازت می خواد که کمکش کنی یا یه آدم بیچاره واسه خرج دواهای دخترکوچولوش دست خالیشو به طرفت درازمی کنه ؛تو خیابون داری راه می ری یه پیرمرد یا پیرزن می گه پسرجون دختر جون الهی که خوشبخت بشی دست منوبگیر از اینجا ردم کن یا یه نابینا؛ مامانت حالش خوب نیست ازت می خواد کنارش بشینی ؛وقتی بدجوری عصبانی هستی و نمی دونی چکارکنی ؛دیدی سر امتحان یه سؤالو بلد نیستی با خودت می گی وای اگه این درسو پاس نکنم این ترم فاتحه خودمو باید بخونم یا وقتی دعوتت می کنن به جایی که ...............
تو تمام این لحظات احتیاج داری یکی کمکت کنه بهت بگه چکارکنی خوب سخته تصمیمگیری یکی باید به دادت برسه دیدی وقتی می خواد کمکت کنه چه راه حل های توپی سر راهت می ذاره .از مخمصه نجاتت میده می گی بابا دمت گرم
سر دوراهی هاچقدر هوامونو داره چنان راهی رو نشونت میده که خودت ماتو مبهوت می شی
ای بابا نشناختیش هنوز؟ نگو این حرفو تو نشناسی ؟بعید میدونم می شناسیش خوبم می شناسیش البته اگه ندیده باشیش یه حرف دیگس خوب آخه حتی یه بارم ندیدیش؟
آهان داری نزدیک می شی بش
آفرین خودشه حدست درسته.
اون
کسی نیست جز
الیاس کبیر
حواستو جمع کن شاید منم خواهر الیاس باشما.
در کتاب چهار فصل زندگی
صفحه ها پشت سر هم می روند
هریک از این صفحه ها یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند
زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گرچه می گویند شادی بهتر است
دوست دارم
با را .
سلام بابا مردم از بس نظر دادین از همتون سپاسگذارم
مدتهاست یه دفتری دارم که هروقت به یه مطلبی که از نظر خودم یه جورایی باارزش و قشنگ بر میخورم توش یادداشت می کنم امروز داشتم ورق می زدم که چشمم افتاد به یه مطلب جالب که ترجیح دادم تو وبلاگمون بنویسم :
(بهتره دنیا رو بسازیم نه اینکه با دنیا بسازیم)
خیلی دوست دارم نظراتتون رو راجع به این مطلب بدونم بعد در آخر گلچینی ازنظراتتون رو با هم جمع می کنیم و تو وبلاگمون می ذاریم.
خوبه ؟
من منتظرماااااااااااااااااااااااااااااااااا.
اعتراف
تانهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم با نگاه نازآلود
نرم وسنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
ازخدا راه چاره میجویم
پارساوار دربرابر تو
سخن از زهدو توبه میگویم
آه...هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراه است
هرچه گفتم دروغ بود؛دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
توبرایم ترانه می خوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید اینرا شنیده ای که زنان
دردل «آری» و «نه» به لب دارند
ضعف خود عیان نمی سازند
راز دار خموش و مکارند
آه ؛ من هم زنم ؛ زنی که دلش
در هوای تو می زند پروبال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال